خوشبختی را به شما هدیه میدهند
و این هدیه بدتر از هر نوع دزدیست !
آنچه را که او با رفتن از پیش شما، از شما میدزدد،
چیزی بسیار فراتر از وجود ِ خودش است …
ایزابل بروژ - کریستین بوبن
بلاگفا ارشیو وبلاگم رو برگردوند...خوشحالم
خوبین
دیگه روم نبود کامنت جواب بدم پست نذارم :P
نمیدونم چرا یه حسی همش جلوی پست گذاشتن منو میگیره چ اینجا چه ف.ب !!!!!!!! هی بعضی وقتا میخوام پست بذارم به جای ثبت ، حذف رو میزنم :D
فکر میکردم وقتی دانشگاه قبول بشم مثه ملیکا با ذوق و شوق میام براتون پست میذارم از قبولیم میگم و حرفای تازه هم احتمالا واسه آپ کردن پیدا میکنم ولییییییی حتی کنار وبم رشته ای که قبول شدم ننوشتم
همشم بخاطر اتفاقای منتظره و غیر منتظره توی اون چند ماه بود........بگذریم
حالا با اینکه همتون میدونید بگمممممممم کههههه اهم اهم به نام خدا پرستاری آبادان قبول شدم و خوافگاهی شدم و یه ترم هم گذشت و چند روز دیگه قراره سر کلاسای ترم دوم بشینم و دوباره وبم خاک بخوره تا رووووووووزی که بازم آپ کنمx_X
خیلیییییی هم بخاطر این خوشحالم کهههههه این ترم واقعا واقعا واقعا میرم بیمارستااااانننننن
حالا میتونین بهم شیرینی بدین تاخیرشو میبخشم :D
یه بار آسمونو بیارم توو خونه
حواسم نبود که به تو فکر کردن
خود آسمونه , خود آسمونه
توو دنیای سردم به تو فکر کردم
که عطرت بیادو بپیچه توو باغچه
بیای و بخندی تا باز خنده هاتو
مث شمعدونی بذارم رو طاقچه
به تو فکر کردم به تو آره آره
به تو فکر کردم که بارون بباره
به تو فکر کردم دوباره دوباره
به تو فکر کردن عجب حالی داره
تو وُ خاک گلدون با هم قوم و خویشین
من و باد و بارون رفیق صمیمی
از این برکه باید یه دریا بسازیم
یه دریا به عمق یه عشق قدیمی
دوسِت داشتم با تمام وجودم
عزیزم هنوزم تورو دوست دارم
الهی همیشه کنار تو باشم
الهی همیشه بمونی کنارم
به تو فکر کردم به تو آره آره
به تو فکر کردم که بارون بباره
به تو فکر کردم دوباره دوباره
به تو فکر کردن عجب حالی داره

برچسب ها: چاوشی , تقدیمی
الماسی
تـو ثـابـت کـردی کـه مـیــشـه یـه دریـا تـو دل جـا کـرد...
"تـولـدت مـبـارکــ"
الماس شرق
تولدتون مبارک

به روایتی 12 سالگیم


گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن!
به رفتن ک فکر می کنی
اتفاقی می افتد که منصرف می شوی...
میخواهی بمانی،
رفتاری می بینی که انگار باید بـــروی!
این بلاتکلیفی خودش کلــــی جهنـــــــــــــــم است
ادامه مطلب
کـسـی کـه در کـنـارِ گـُــل احـسـاسِ نـشـاط نـدارد ... !
بـویِ گـلـهـا مـسـتـش نـمـی کـنـد ... !
زیـبـایـی گـلـهـا مـحـوش نـمـی کـنــد ...!
رنـگِ گـلـهـا جـذبـش نـمـی کـنــد ...!
آری هم اوست ؛ ... دخــتــرکِ گُـــل فــروش !
هم او که دسـتـه گـُــلهـا را بـاری مـی بـیـنـد
کـه خـلـاصـی هـر چـه زودتـر از آنـهـا بـرایـش شـیـریـن اسـت ...
دخــتــرکِ گُـــل فــروش !
تمام این زندگی یک سوء تفاهم بزرگ است میدانی هزاران بار نفس میکشی و میشود یک بار هم نفس میکشی و نمیشود! به همین سادگی ..
به نسیمی همه راه به هم میریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم میریزد
سنگ در برکه میاندازم و میپندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم میریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه میماند و ناگاه به هم میریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق یک لحظه کوتاه به هم میریزد
آه، یک روز همین آه تو را میگیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد
همه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
این
موجود نوزاد، که
هنوز ناقص و
همۀ
مفصل هایش نرم
است، قادر باشد
در
سازمان کامل این
دنیا، که،
مثل
هر
سازمان کامل دیگر، می
کوشد تا
خود
را
تعطیل کند، همچنان زنده بماند.
اما، نباید فراموش کرد
که
یک
داستان، اگر
توجیهی برای حیات خود
داشته باشد، حتی
پیش
از
آنکه کاملاً شکل
گرفته
باشد، سازمان کامل خود
را
به
وجود می
آورد؛ به
همین دلیل ناامیدی از
شروع یک
داستان ناموجه است.
اما
تأمل دربارۀ آن
می
تواند تا
حدی
موجب
دلگرمی شود؛ در گذشته از نداشتن این شناخت بسیار لطمه دیده ام.
برای دوستم که می نویسد...و شاید خودم
بـا تقـــویــمِ پــارسال..
هیـــچ فــرقـی نمیـــکند..
وقتـی..
زنـــدگی..
تــا اطّـلاعِ ثــانــوی ..
تعــطــــــیل اسـت !
غلامحسيـن ساعدی
+ در راه بازگشت به شهر موهایم را از ته ماشین کردم. دلم میخواست چیزی از وجودم را بکَنم بریزم دور. یکجور انتقامِ آیینی. ما زنها رسم خوبی داریم. زمانه که سخت میگیرد، شروع میکنیم به کوتاه کردن. ناخنها، موها ، حرفها ، رابطهها.
+ هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد .
عقاید یک دلقک
هاینریش بل
+ گاهی سرنوشت انسانها قبل از مرگشان به پایان می رسد!!
شوخی
میلان کوندرا
+ سقوط از طبقه ي سوم همانقدر درد آور است كه سقوط از طبقه ی صدم ! اگر قرار است سقوط كنم، بگذار از جايي بلند باشد. نه پَست
پائولو کوئلیو
+مردها با یک بیماری وراثتی
متولد می شوند . روانشناسان در تعریف این بیماری می گویند : ترس از اینکه
اگر به زنی وابسته شوی ، مرد مجردی در جای دیگری ممکن است از زندگی بیشتر
از تو لذت ببرد !
دیو باری
+امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پسِ پرده نهان است...
دردا و دریغا
که در این بازیِ خونین
بازیچه ی ایام دلِ آدمیان است!
هوشنگ ابتهاج
+دنیا کثیفه ... با اشکای تو هم تمیز نمیشه .
مادر / علی حاتمی
+ آدم ها لالت می کنند ، بعد هی می پرسند چرا حرف نمی زنی!!؟ این خنده دارترین نمایشنامه ی دنیا بود .
نیل سایمون
+ من رمز پیروزی را نمیدانم ، ولی رمز شکست این است
که سعی کنی همه را راضی کنی!
بیل کازبی
+ بزرگترین دشمن آگاهی جهل نیست ،
بلکه توهم این است که می دانیم !
طرح بزرگ
استیون هاوکینگ
یه آواز غمناکه تو هوا
پل راه آهن
یه آواز غمناکه تو هوا
هر وخ یه قطار از روش رد میشه
دلم می گه سر بزارم به یه جایی
رفتم یه ایستگاه دل تو دلم نبود
رفتم به ایستگاه دل تو دلم نبود
دُمبال یه واگن باری می گشتم
که غلم بده ببرتم یه جایی تو جنوب
آی خدا جونم
آوازای غمناک داشتن
چیز وحشتناکیه!
آوازای غمناک داشتن
چیز وحشتناکیه!
واسه نریختن اشکامه که این جوری
نیشمو باز می کنم و
می خندم .
+لنگستون هیوز
ميلنا، چطور است كه تو هنوز از من نترسيده اي يا از من نرميده اي يا احساسي از اين قبيل پيدا نكرده اي؟ ژرفاي جديت و توان تو تا كجاها مي رسد؟
من براي تو يا هر كس ديگر نمي توانم توضيح دهم كه در درونم چه مي گذرد. چطور مي توانم آن را براي ديگري روشن سازم در حالي كه نمي توانم آن را براي خودم روشن كنم. اما مطلب اصلي اين نيست. اصل مطلب واضح است: امكان يک زندگي انساني در پيرامون من وجود ندارد. تو اين را مي بيني اما نمي خواهي باور كني. اگر به طرف من بيايي يكسره در مُغاک فرو مي لغزي. آيا از اين آگاهي داري؟
عشق در نظر من آن است كه تو خنجري هستي كه من در درون خويش مي چرخانم!
نامه به ملينا
فرانتس کافکا.......//
| مطالب جديد تر | مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.